کوچ و کوچینگ اصطلاحاتی هستند که این روزها احتمالا بیشتر به گوشتان میخورد. به دلیل اینکه اصطلاح تقریبا جدیدیست، ممکن است هنوز تعریف شفاف و دقیقی از آن نداشته باشید. در این مقاله قصد دارم به این مسئله بپردازم که کوچینگ چیست و سوال مهمتر اینکه «چرا هر کسی نیاز به کوچ دارد؟»
تعریف کوچینگ
تعریف کوچینگ هم ساده است و هم پیچیده. حدود سه، چهار دهه است که کوچینگ در جهان شناختهتر شده. اما نکته اینجاست که هنوز تعریف دقیق و جامعی که مورد توافق همه باشد برای آن وجود ندارد.
جریانهایی از جمله جریانهای فرهنگی، ورزشی، روانشناسی و البته کاری، که در دهههای ابتدایی قرن بیستم شروع شد، در پیریزی پایههای کوچینگ تاثیر داشتند. وقوع جنگهای جهانی اول و دوم باعث شد کوچینگ تقریبا به دست فراموشی سپرده شود. اما در دهه ۶۰ میلادی کوچینگ به شکلی نوین، مجدد ظهور کرد.
موسسهها و نهادهایی که برای آموزش و تایید صلاحیت کوچها در سراسر دنیا شکل گرفتند هر کدام تعریفی از کوچینگ ارائه دادند. بسته به اینکه این موسسه در کدام منطقه و کشور قرار داشت، زمینه و جریانهایی که باعث شکلگیری حرفه کوچینگ در آن منطقه شده بود، در تعریف آنها جنبه پُر رنگتری گرفت. برای مثال کوچینگ در تعریف فدراسیون بینالمللی کوچینگ امریکا ICF بیشتر بر افکار برآمده از «جنبش پتانسیل انسانی» تمرکز دارد. درحالی که تعریف انجمن کوچینگ آلمان DBVC اغلب تحت تاثیر نظرات «روانشناسی» است.
با تمام این احوال، برای اینکه بفهمید «کوچینگ چیست و چه کمکی میتواند به شما بکند؟» باید درک درستی از مفهوم آن داشته باشید.
در ادامه تعریف کوچینگ از زبان بزرگان این حرفه و همچنین تعریف فدراسیون بینالمللی کوچینگ امریکا که بزرگترین و معتبرترین نهاد در این حوزه است را میآورم.
جان ویتمور که به عنوان یکی از بنیانگذاران کوچینگ شناخته میشود در تعریف کوچینگ میگوید: بالفعل نمودن توانایی بالقوه شخص به منظور دستیابی به حداکثر سطح عملکرد. هدف کوچینگ کمک به افراد در دستیابی به خودآگاهی و مسئولیتپذیری بیشتر است.
جاناتان پاسمور و آنت فیلری در یک مقاله این تعریف را از کوچینگ ارائه دادند: کوچینگ شامل یک دیالوگ سقراطی بین تسهیلگر (کوچ) و مراجع (کوچی) است. تسهیلگر عمدتا از سوالات باز با هدف برانگیختن خودآگاهی و مسئولیتپذیری مراجع استفاده میکند.
تاتیانا باچکیرووا، کوچینگ را اینطور تعریف میکند: کوچینگ یک فرآیند توسعه انسانی است. این فرآیند دارای تعامل ساختارمند و متمرکز است. در این فرآیند کوچ به منظور ایجاد تغییرات مطلوب، پایدار و سودمند از استراتژیها، فنون و ابزارهای مناسب استفاده میکند.
تعریف کوچینگ از نظر فدراسیون بینالمللی کوچینگ به این صورت است: کوچینگ یک همکاری و مشارکت بین کوچ و مراجع است. در طی این مشارکت، مراجع با استفاده از تفکر عمیق و خلاقیت خود، تواناییهای شخصی و حرفهای خود را افزایش میدهد.
تعریف ساده کوچینگ
براساس مطالعات و تجربه شخصی خودم از کوچینگ، میتوانم بگویم که کوچینگ یک فرآیند گفتگو محور است. فرآیندی که شامل سه بخش کلیدی و مشخص میشود. هر کدام از این بخشها هم منجر به یک نتیجه مهم میگردند.
این سه بخش کلیدی عبارتند از : اکتشاف و خودشناسی، آگاهی و انتخاب. نتیجه خودشناسی، کشف ارزشها و رسالت فردی؛ نتیجه آگاهی، یادگیری؛ و نتیجه انتخاب، تغییر است.
در نتیجه میتوانیم کوچینگ را اینطور تعریف کنیم: فرآیندی گفتگو محور که طی آن شخص با خودشناسی، ارزشها و رسالت زندگیاش را کشف میکند. سپس آگاهانه انتخابهایی انجام میدهد. نتیجه این انتخابها تغییر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوبی است که شخص خواهان آن است.
کوچ کیه؟
با توجه به تعریف سادهای که از کوچینگ داده شد، اینطور میشود نتیجه گرفت؛ کوچ کسی است که به مراجع کمک میکند تا از وضعیت موجود به وضعیت مطلوبی که مد نظر دارد برسد.
کوچ برای انجام این فرآیند مجهز به ابزارهایی است که برای استفاده از آنها آموزش دیده. کوچ باید در زمان مناسب از ابزار مناسب برای کمک و سهیل مسیر مراجع استفاده کند.
شاید این سوال به ذهنتان برسد؛ با این تعریف، کار کوچ شبیه به مشاور یا روانکاو و روانشناس و موارد مشابه است، دیگر چه نیازی به کوچ و کوچینگ است؟
یک تفاوت اساسی بین کوچ و کوچینگ با موارد دیگر این است که کوچ تمرکز روی حال و آینده شخص دارد. با تاکید بیشتر روی آینده. اما در مواردی مثل مشاوره تمرکز روی حال و گذشته شخص است، آن هم با تاکید بیشتر روی گذشته.
شخص کوچ تقریبا کاری با گذشته فرد ندارد. در یک حالت آن هم بصورت محدود ممکن است کوچ همراه با مراجع نگاهی به گذشتههای دور بیاندازند. این حالت زمانی است که کوچ میبیند یک رفتار یا عمل تکرار شونده اتفاق میافتد که مانع حرکت است. در این صورت مراجع و کوچ برای بررسی آن نگاهی به گذشته میاندازند. در مواردی غیر از این، کوچ با گذشته فرد کاری ندارد. هدف کوچ این است که مراجع بتواند دنیای مطلوب خود را بسازد.
آیا هر کسی با داشتن کوچ به موفقیت میرسد؟
اگر کوچ کمک میکند که شخص به وضعیت مطلوبش برسد، آیا صرف داشتن کوچ کافی است تا هر کسی موفقیت را تجربه کند؟ جواب این سوال قطعا خیر است. با این حال، دو خصیصه طلایی وجود دارد که اگر شخصی آنها را در حد قابل قبولی داشته باشد، میتوانم بگویم جواب این سوال با احتمال ۹۹ درصد، بله است.
این دو خصیصه طلایی، تعهد و مسئولیتپذیری هستند. اگر شما شخصی متعهد و مسئولیتپذیر هستید میتوانم این قول را به شما بدهم که کوچ و فرآیند کوچینگ میتواند به شما کمک بسیاری کند. به طوری که مسیر سخت، پرچالش و طولانی را راحتتر و سریعتر طی کنید.
فرآیند کوچینگ چه کمکی به شما میکند؟
حالا که با تعریف کوچ و کوچینگ آشنا شدید بیاید جواب این سوال را بررسی کنیم که «چرا هر کسی نیاز به کوچ دارد؟ و کوچینگ چه کمکی به شما میکند؟»
میخواهم جواب این سوال را از طریق همان سه بخش کلیدی کوچینگ بررسی کنم. یعنی؛ خودشناسی، آگاهی و انتخاب.
چرا شما کوچ داشته باشید؟ به این دلیل که با کمک کوچ میتوانید به خودشناسی بالاتری برسید. زمانی که توانستید خودتان را بیشتر و بهتر بشناسید، میتوانید چیزهایی که در زندگی برایتان ارزشمند است را شناسایی کنید.
خودشناسی یکی از بهترین سرمایهگذاریهایی است که میتوانید روی خودتان انجام دهید. چه با کوچ چه بدون کوچ. اما همراه داشتن یک کوچ بسیار بسیار میتواند تسهیلکننده باشد. زمانی که ارزشهای زندگیتان را کشف کردید، میتوانید جواب این سوال را بدهید؛ «چرا من در این دنیا هستم؟ و قرار است چه کاری انجام دهم؟»
در واقع رسالت زندگیتان شفاف و مشخص میشود.
در فرآیند خودشناسی علاوه بر کشف ارزشها؛ توانمندیها، نقاط قوت و ضعفتان را هم میشناسید.
شاید بعد از این مرحله باز هم این سوال در ذهنتان شکل بگیرید که «چرا از الان به بعد به کوچ نیاز دارم؟» به این دلیل که کوچ میتواند به شما کمک کند تا انتخابهای آگاهانهتری داشته باشید.
بعد از اینکه همراه با کوچتان وضعیت و دنیای مطلوب خودتان را ترسیم کردید، شروع به انتخاب و اقدامهایی میکنید که شما را به مقصد میرساند. اما در مسیر موانع بسیاری وجود دارد. مسیر رسیدن به موفقیتها یک اتوبان چهار بانده نیست که با سرعت تمام بتوانید در آن برانید. این مسیر سخت، پر پیچ و خم و سنگلاخ است. حتی در طول مسیر درههایی عمیق و تاریکی وجود دارد که شما را به وحشت میاندازد. به حدی که از ترس سقوط ممکن است از ادامه مسیر منصرف شوید.
کوچ در طول تمام این مسیر کنار شماست. آنجایی که ترسها و موانع خود را نشان میدهند، آنجایی که خسته، ناامید یا سردرگم میشوید یا آنجایی که نیاز به یک حمایت و قوت قلب دارید، کوچ کنار شما قرار دارد. در نهایت این شما هستید که باید با تمام این موارد روبهرو شوید، اما کوچ هم همراه شما قدم برمیدارد تا با هم این مسیر را طی کنید.
بخش دوم از سه بخش کلیدی کوچینگ اینجا نقش اساسی دارد؛ آگاهی. گر چه آگاهی در مرحله خودشناسی هم بسیار مورد استفاده قرار میگیرد اما در اینجا نقش بنیادی در «یادگیری» شما دارد. از قدم به قدم طی کردن مسیر باید چیزی یاد بگیرید. این ممکن نیست جز با سطح آگاهی بالاتر.
وقتی یک ترسی سراغتان میآید، باید متوجه شوید چه چیزی شما را ترسانده. زمانی که مانعی بوجود میآید و پا پس میکشید باید درک کنید چه چیزی در آن وجود داشت که باعث شد عقب بکشید. اینها و بسیاری موارد دیگر نیاز به یادگیری دارند و یادگیری برای شما اتفاق نمیافتد مگر با سطح آگاهی بالاتر.
چقدر انسانهایی که سالها کاری را با یک روش انجام میدهند اما انتظار نتیجهای متفاوت دارند! اگر آگاه بودند که، چه چیزی، کِی و کجا مانع میشود میتوانستد از آن یاد بگیرند و انتخابهایشان را تغییر دهند.
در نهایت نتیجه این میشود که شما تغییر را حس میکنید. هم درونی و هم بیرونی. تغییرات کوچک در طی زمانی طولانی باعث متحول شدن شما میشود. آن وقت است که حتی شاید خودتان هم با کسی که قبلا بودید غریبه شوید. به وضعیتی میرسید که هم دنیای درونتان و هم دنیای بیرونتان شباهت بیشتری به آن چیزی دارد که میپسندید.
کوچ و فرآیند کوچینگ چیزی است که شما را به این نقطه میرساند.
یک نکته مهم
یک نکته را لازم میدانم در اینجا ذکر کنم. با تعریفی که از فرآیند کوچینگ در بالا آمد شاید اینطور برداشت کنید که کوچینک یک مسیر خطی دارد. این نکته مهم است که بدانید کوچینگ یک فرآیند خطی و بصورت ۱ ۲ ۳ نیست.
ممکن است همراه با کوچتان ابتدا وضعیت مطلوب را شناسایی کنید. بعد بروید سراغ انتخاب و اقدام. سپس در طی این اقدامها، ارزشهایتان را کشف کنید. اصلا شاید در کل فرآیند کوچینگ اشاره مستقیم به ارزشها نشود. اما وقتی دقت میکنید میتوانید بفهمید چیزهایی که برایتان مهماند را شفافتر میبینید.
اینکه چطور پیش بروید بستگی به شما دارد. در کوچینگ یک اصلی داریم با این مضمون که «فرمان دست مراجع است» به این معنی که شما تصمیم میگیرید که الان و در شرایط حال حاضر، چه چیزی مهم است و باید روی آن کار شود. دلیل آن هم این است که هیچ کسی به اندازه خود شخص به وضعیت آگاه و واقف نیست.
بنابراین، این نکته را در نظر داشته باشید که وقتی وارد فرآیند کوچینگ شدید با یک فرآیند خطی و خشک روبهرو نیستید. کوچ و کوچینگ کاملا منعطف است و روی مهمترین و ضروریترین موضوع از نظر شما متمرکز میشود.
حرف آخر
امیدوارم با خواندن این مطلب درک کرده باشید که کوچینگ چیست و کوچ چه ارزشی میتواند برای شما ایجاد کند. شاید هنوز هم قانع نشده باشید! هیچ اشکالی ندارد. اما یک پیشنهاد بیخطر برای شما دارم. من و بسیاری از همکارانم جلساتی با هزینههای بسیار کم یا حتی به رایگان برای کسانی داریم که دوست دارند کوچینگ را تجربه کنند. فقط یک شرط دارد؛ اینکه متعهد و مسئولیتپذیر باشید.
پس اگر میخواهید دنیای مطلوبتان را بسازید و خواهان تغییر هستید، یک کوچ پیدا کنید.